در شرایطی که مردماز وضعیت فعلی اقتصاد کشور ناراضی هستند و اعتراضاتی را به حق نسبت به وضعیت معیشتو به طور کلی به اقتصاد دارند ، عده ای از مخالفان نظام در تلاشند با جهت دهی بهاین اعتراضات اهداف خود را محقق سازند . اهدافی که با خواست و گلایه بحق مردم هیچهمخوانی ندارد بلکه اعمال خشونت آمیز و تخریبگرانه ضد منافع ملی بوده و امنیتعمومی مردم را به خطر خواهد انداخت.عملکرد ناکارآمد اقتصادی مسئولین و اعمالافرادی که به این وضعیت دامن می زنند واقعیتی را رقم زده است که قابل انکار نیست وشاهد موجی از اعتراضات مردمی در کشور هستیم. لذا برای مواجهه صحیح با این واقعیت اجتماعی چند نكته را بایددر نظر داشت:
1- باید فهم صحیحی از خاستگاه این نیتیها و ماهیت آن داشتبسیای از منافقین و دشمنان کشور در داخل و خارج فعال شده اند تا آدرس غلطی را برای خواستگاه این اعتراضات به مردم بدهند.هرگز انکار واقعیت، درمان و چاره مشکل نیست .مسئولین دولتی نباید وضعیت کشور را با توهم رشد اقتصادی و تورم یک رقمیانکار کنند. فعال شدن گروه نفاق وسلطنت طلبان و ضد انقلاب داخلی و خارجی و شبکههای ماهواره ای در فضای واقعی و مجازی برای آدرس غلط دادن به مردم ، هوشیاری مردمو مسئولین کشور را می طلبد.
2- باید برای جدا كردن صف اكثریت با مطالبات معیشتی از اقلیت ییا ماجراجو و عامل دشمن چاره اندیشید و در این میان مسئولین و خود مردم باید بیشاز همه هوشیار باشند. مردم مومن و انقلابی که خود از قشر مستضعفیند و هم اکنوندچار فشار اقتصادی هستند ، در شرایط فعلی نباید صحنه را خالی کنند تا عوامل دشمناز عدم حضور آنان سواستفاده نماید. حضور مسئولین و همراهی آنان از جمله ائمه جمعهو جماعات و اقشار حزب اللهی با مردم به خوبی می تواند هم خواست بحق مردم را مطرحسازد و هم فرصت را از عوامل دشمن و نفاق بگیرد.
3 برای حل معضلات اقتصادی و پاسخ معتبر به خواستههای مردم مسئولینو بهویژه مدیران دولتی به میان مردم رفته گلهمندیهای آنان را استماع كنند وتدابیر دارای بازده كوتاهمدت را ارائه و اجرا نمایند. اكنون بیش از همیشه اجرایسریع و جهادی راهبرد اقتصاد مقاومتی باید در دستور كار قرار گیرد و مردم اثرات آنرادر سفره معیشت خود مشاهده نمایند.
4- قوه قضائیه بایدبرای تسکین درد و گلایه مردم در خصوص فسادموجود در ادارات ، سازمانها ، بانکها . موسسات پولی و اقتصادی قاطعانه و سریع عملنماید و مفسدین واقعی را بدون توجه به وابستگی به آقایان و آقازادگان و قدرتمندانزر و زور و تزویر محاکمه علنی کرده و حد شرعی و قانونی را در جلو چشم مردم به اجرادرآورد.
5- رسانه ملی برای تنویر افکار عمومی باید میدان دار فضایرسانه ای کشور باشد و اخبار را بدون ملاحظه ی و با در نظر گرفتن منافع ملی ، دسته اول وشفاف در اختیار مردم قرار دهد تا فرصت از رسانه های معاند و دشمن گرفته شود.
روح اله اژدری
درحالینماینده شیراز سومین حرم اهل بیت(س) کشور درخواست بزرگداشت روز کورش در 7 آبان ماهکرده است که در سالهای اخیرباستانگرایان افراطی با خط گیری از ماهواره ها و شبکههای وابسته که هزینه ها و برنامه های خود را از آمریکا و صهیونیسم دریافت مینمایند، کورش پادشاه خوش نام ایرانی را مظهر باستانگرایی افراطی معرفی می کنند. دراین که کورش یکی از پادشان باستانی ایران با عملکرد اخلاقی و انسانی خود، نامینیکو از خود به یادگار نهاده است شکی نیست. تا جایی که بعضی از مفسرین قرآن احتمالداده اند شاید کورش همان ذوالقرنین باشد. اما آنچه مسلم است باید به این نکته توجهنمود که کورش پرستی و باستانگرایی در شرایط فعلی ماهیتی جز اسلام ستیزی و ضدیت بادستاورد های انقلاب اسلامی ندارد. همانطور که مشاهده می شود در شبکه های مجازیباستانگرایی مساوی با عرب ستیزی و اسلام ستیزی است. طرفداران باستانگرایی و شونیستهای وطنی در باطن خود نوعی عقده فاشیستی دارند که در صورت مجال ،عملکردی کمتر ازداعش نخواهند داشت. باستان گرایان افراطی مشکلشان با اسلام است و نه با مذهب بطور عام،آنان دین را عامل عقب ماندگی نمی دانند بلکه صرفاً اسلام را اینگونه توصیف می کنند.از دید آنان آیین اهورایی و باستانی ایرانیان – زردتشتی – نه تنها سدراه پیشرفت و تمدن نبوده بلکه در عصری که آن آئین در ایران گسترش داشته است ، ایرانیاندارای امپراطوری نیرومند و پهناوری نیز بوده اند.ایران امروز متشکل از اقواممختلفی مثل ترک ، عرب ، فارس ، بلوچ ، ترکمن، کرد و لر است که به دلیل اشتراکاتعمیق اعتقادی مثل اسلام ،قرنها در کنار هم زیسته اند . فاشیسم باستانگرایی در درونخود نوعی تنفرپراکنی نژادی دارد که از عرب ستیزی شروع و بعد ها به ترک ستیزی خواهدکشید چرا که اینضدیت بیمارگونه و نژاد پرستانه بدلیل نقش پر اهمیت ترکان در گسترش اسلام و حکومتهای حاکم در ایران می باشد و قطعا سایر اقوام را هم بی نسیب نخواهد گذاشت. از دیدگاه باستان گرایان نژادپرست " ایرانیت نه آنچه ما اکنون هستیم بلکه حقیقت یا ویژگی ایاست که با آمدن اسلام از دست رفته است ویا به تعبیر دیگر آنها منهدم و تخریب گشته اند.از دیگاه آنان دوران ایران اسلامی مظهر غارت و ویرانگری قلمداد می شود و در مقابل پادشاهانسلسله ساسانیان و به ویژه خسرو انوشیروان مظاهر عدالت و سازندگی معرفی میگردند. درباب ایدئولوژی تزریقی باستانگرایی سخن ها بسیار است اما همین بس که در شرایط فعلیتاکید بر باستانگرایی هدفی جز تخریب انقلاب اسلامی ندارد و این در شرایطی مطرح میشود که قدرت ایران امروز از مرزهای کشور فراتر رفته و ما در جهان امروز نقشی اساسیبه عهده داریم و هر چقدر حوزه نفوذ ژئوپلتیکی ما افزایش یابد موجب قدرت ایرانخواهد گردید و چون این همه نفوذ و قدرت جهانی در سایه انقلاب اسلامی ظهور پیدا میکند و حوزه نفوذ قدرتمندان استعمارگرغربی را محدود می سازد ، لذا باید در درونکشور برای نظام جمهوری اسلامی حاشیه سازی نمایند. یادم می آید در سالهای اصلاحاتدر ایام عید نوروزکه مردم در قالب راهیان نور یاد و نام شهدا و دفاع مقدس را زندهنگه می داشتند یکباره عطاء الله مهاجرانیوزیر وقت ارشاد در یک برنامه طراحی شده نظرها را متوجه تخت جمشید نمود تا اذهان رااز توجه به شهدا و دفاع مقدس دور نماید. امروز نیز در حالی که سرداران بزرگی چونشهید همدانی ها و شهید حججی ها با تاسی به اسلام و مکتب اهل بیت (ص) در فاصلهدوهزار کلومتری برای امنیت و توسعه نفوذ ژئوپلتیکی این کشور جانفشانی می کنند ،عواملیمانند بهرام پارسایی نماینده اصلاح طلب شیراز می خواهند ذهن و جانجوانان وطن را بسویی سوق دهند که موجب انقطاع با اصل اسلام ، انقلاب اسلامی و مذهبتشیع گردد. افکارعمومی مردم و بخصوص مردم شهر شیراز سومین حرم اهل بیت هوشیار وآگاه به مقاصد شوم باستانگرایان و شونیست هایی هستند که می خواهند بدیلی برایاسلام و ایران امروزو بخصوص بارگاه قدسی حضرت امام رضا و برادران مکرمش در شیرازبسازند. اما بیهوده آب درهاون می کوبند. چرا که برای این نمادی که به عنوان قبرکورش از آن یاد می کنند و بر آن جاهلانه سجده می نمایند و طواف می کنند ، سندی همندارد و د رتاریخ از آن حتی به نام مادر سلیمان یعنی قبر مادر حضرت سلیمان نبی همیاد شده است. در پایان لازم می دانم به عنوان شهروندی از شهروندان سومین حرم اهلبیت (س) به این نماینده تذکر دهم که به جای حاشیه سازی ها برای کشور بهتر است بهوظیفه نمایندگی خود بپردازد و بداند که عملکردی اینگونه از چشم مردم مومن وانقلابی سومین حرم اهل بیت(س) بدور نخواهد ماند.
بزرگترین مشکل سر راه اقتصاد مقاومتی، همان طور که سر راه دیپلماسی مقاومتی، سلطه ذهنیت لیبرال و غیرمقاومتی بر دیدگاه بسیاری از مسوولان مملکتی است.
سخنرانی مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا علیه ایران که در آن به جنگ اقتصادی علیه ایران (که از چند ماه قبل آغاز شده بود) رسمیت بخشید، این حقیقت را بار دیگر عیان کرد که وقتی رهبر معظم انقلاب از همان ابتدای شروع مذاکرات هستهای که منتهی به برجام شد، راه حل و کلید قدرت اقتصادی را کاهش اتکاء به بیرون، توانمندسازی اقتصاد ملی و در یک کلام اقتصاد مقاومتی» عنوان کردند، چنین روزی را پیش چشم داشتند که کشور بی اصول و غیرقابل اعتمادی چون آمریکا و بالتبع اروپاییها از این توافق بیرون خواهند رفت. هماکنون دیگر وقت ان است که اقتصاد مقاومتی» از حالت تعارف و شعار در ذهن مسوولان خارج شود (کما این که در 8سال گذشته متاسفانه چنین بود) و سرلوحه برنامههای مملکت قرار بگیرد تا کشور از این گردنه حساس و حیاتی با آسیب کمتری عبور کند.
اما بزرگ ترین مشکل در اجرای اقتصاد مقاومتی، کما این که بر سر راه دیپلماسی مقاومتی»، سلطه ذهنیت لیبرال» و غیرمقاومتی بر دیدگاه بسیاری از مسوولان مملکتی است. تا این ذهنیت تصحیح نشود، عملا شاهد تغییر رویکردهای لازم و ضروری در تهای کشور نخواهیم بود.
اگر بخواهیم به طور اجمالی رد شکلگیری این باور (لیبرالیسم) را در ذهن دولتمردان جمهوری اسلامی پی بگیریم، شاید بتوان به حوالی سال ۶۷ و اواخر دولت میرحسین بازگردیم، زمانی که هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس بود و کمکم از گفتمان چپ اسلامی که زمانی همدل با آن بود، فاصله میگرفت. مقطعی که مشاوران اقتصادی رئیس مجلس وقت، مرحوم محسن نوربخش و محمدحسین عادلی که در دولت چپگرای در حاشیه بودند، در گوش رئیس مجلس وقت ادبیات اقتصادی-ی جدید را زمزمه میکردند: توسعه، جهانیسازی، اقتصاد آزاد، دست نامرئی ادام اسمیت، عرضه و تقاضا، اصلاح ساختاری، تعدیل اقتصادی.
عادلی و نوربخش که هر دو تحصیل کرده کالیفرنیای آمریکا بودند و طبق خاطرات آقای هاشمی تازه رفت و آمدها در کنفرانسها و مجامع بینالمللی اقتصادی و نهادهایی چون صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی را آغاز کرده بودند، البته خودشان واضعان پایهگذاران این ترمهای اقتصادی جدید نبودند، بلکه صرفاً نظریههای لیبرالی توسعه را بازتاب میدادند که آن روزها بهعنوان سکه رایج اقتصاد در جهان سوم» از سوی نهادهای مالیه بینالمللی تبلیغ میشد.
به واقع نوربخش، عادلی، مسعود نیلی، محمد طبیبیان و دیگر همفکران آنها در وزارت اقتصاد و دارایی و سازمان برنامهوبودجه دولت هاشمی، تنها ناقلان و مبلغان اندیشههای نظریهپردازان توسعه لیبرالیِ عمدتاً آمریکایی بودند که از دو سه دهه قبلتر، تقریباً از میانه دوران جنگ سرد، برای مقابله با ایدئولوژی اردوگاه شرق (سوسیالیزم)، در حال نسخهپیچی برای کشورهای جهان سوم» بودند، کشورهایی که حالا لقب جدیدی پیدا کردند: در حال توسعه.
والت ویتمن روستو، کورت ماندلباوم، فریدریش فون هایِک، جان مینارد کینز، میلتون فریدمن، فرانک نایت، ریچارد پوزنر، جرج استیگلر» و.بتهای اقتصاد مدرن بودند که آراء و اندیشههایشان را تکنوکرات ها در کشورهای تشنه توسعه در جنوب عقب مانده» همچون مایه حیات مینوشیدند و بهعنوان کتاب مقدس پیشرفت در کشورهایشان به کار میگرفتند.
نسخههایی که از دل ذوقزدگی و سرسپردگی یاران آقای هاشمی در برابر این اندیشهها، در وزارت اقتصاد، بانک مرکزی و سازمان برنامه به صورت ت تعدیل» متجلی شد، همان بود که تورم ۵۰ درصدی، فساد سیستمیک، اتلاف شدید منابع و افزایش سهمگین استقراض خارجی را رقم زد و حتی منجر به شورشهای خیابانی ناشی از فشار فقر در مشهد، قزوین و اسلامشهر شد.
خسارات عمیق و ریشهای ناشی از اجرای شتابزده نسخههای ترجمهای، بیتوجه به بسترهای اقتصادی، اجتماعی، ی و فرهنگی در آن دوران، هنوز که هنوز است نه تنها گریبان اقتصاد کشور را رها نکرده که عمیقتر و شدیدتر هم شده است و یکی از دلایل آن استمرار همان طرز تفکر شیفتهوار نسبت به غرب در بدنه مدیران کشور است.
حاکم شدن دولت در سال ۹۲، که تیم اجرایی او تقریبا همه از مسوولان دوران هاشمی و از دلسپردگان به مکتب لیبرالیسم اقتصادی بودند، نشان داد که کشور دوباره در همان مسیر اشتباه قرار گرفته است. اتاق فکر این طرز تفکر در کشور موسسه عالی آموزش وپژوهش مدیریت وبرنامه ریزی» معروف به موسسه نیاوران» است که در حال حاضر تحت مدیریت محمد طبیبیان» است. از این رو به چهرههای وابسته به این نحله فکری، حلقه نیاوران» گفته می شود.
محمد نهاوندیان، محمود واعظی، نوبخت، حسین ان، مرتضی بانک، صالحی امیری و مسعود نیلی همه کسانی بودند که در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در زیرمجموعه فعالیت میکردند و به دنبال نوشتن سناریوی پیادهسازی اقتصاد لیبرالی در کشور بودند. شاید شاخصترین فرد در حلقه یاران در مرکز تحقیقات، محمود سریع القلم»، استاد علم ت دانشگاه بهشتی بود که در ابتدای دولت تدبیر و امید، نام او به عنوان مشاور ی مطرح شد. بررسی مکتوبات سریع القلم و مقالههایی که هم اکنون در وبسایت رسمی او قابل دسترسی است، به اجمال می توان گفت که سریع القلم تجسد روح سید حسن تقی زاده» در کالبدی جدید است که اعتقاد دارد برای توسعه باید از نوک پا تا فرق سر فرنگی شویم».
بن مایه اصلی تفکر اقتصاددانان موسوم به حلقه نیاوران» که هم اکنون نهاد ریاست جمهوری را در سلطه دارند، آزادسازی اقتصادی و سپردن همه مکانیسم ها به عرضه و تقاضای بازار» و به حداقل رساندن دخالت دولت در اقتصاد است و در این میان آن چه که چندان اهمیت ندارد، نقش حمایتی دولت از اقشار کم برخوردار و ضعیف اقتصادی است. اصولا در طرز تفکر حلقه نیاوران»، دولت نباید به هیچ عنوان در مکانیسم بازار اختلال ایجاد کند و هزینه های بخش عمومی توسط دولت باید به کم ترین سطح برسد که این به معنای حذف هر چه بیشتر یارانه ها و قوانین حمایتی است. این طرز تفکر را سال هاست که وابستگان فکری به حلقه نیاوران، از جمله موسی غنی نژاد و محمد طبیبیان و سعید لیلاز در رسانه های بورژوازی نوین ایران (که با پول حزب کارگزاران تغذیه می شوند) همچون شرق، صدا، مهرنامه، آرمان و. تبلیغ می کنند.
در ۲۲ بهمن ماه ۱۳۹۲، پایگاه خبری-تحلیلی اقتصاد امروز درباره حلقه نیاوران» نوشت:
"حلقه "نیاوران" یا "شریف" یا "تعدیلیها" عنوانی است که به آنها می دهند. طیف دانشگاه شریف، یادگار حلقه نیاوران»، محفل اقتصاددانانی است که سابقه گرایش به اقتصاد آزاد را در کارنامه خود دارند. این اقتصاددانان، محفل اقتصادی خود را مدیون موسسه عالی پژوهشی نیاوران (با نام بعدی موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی) هستند. این موسسه از اواسط دهه ۷۰ خورشیدی به کوشش برخی از اقتصاددانان تکنوکرات ساخته شد. در آن زمان کمتر کسی تصور می کرد که پاتوق افراد این موسسه روزی یکی از حلقههای اصلی اقتصاد ایران شود. چندی بعد یاران این حلقه نگارش برنامههای توسعهای در ایران را نیز بر عهده گرفتند. برنامههای اول و دوم توسعه دستپخت این گروه از اقتصاددانان بود و در برنامه سوم توسعه نیز ردپای دیدگاههای این حلقه چشمگیرتر شد. رهبران این حلقه، مسعود نیلی و محمد طبیبیان هستند و افرادی چون مهدی عسلی، فرجادی، موسی غنی نژاد و مشایخی از افراد این حلقه به شمار میروند. این طیف بهترین روش برای هدایت اقتصادی را برقراری مکانیسم بازار میداند. نتیجه تصمیمات این گروه را میتوان در شکاف طبقاتی و تورم افسار گسیخته زمان هاشمی رفسنجانی دید. بسیاری معتقدند هاشمی رفسنجانی با طناب حلقه نیاوران به چاه افتاد. مدیریت اقتصاد کشور در دوره برنامه اول ۵ ساله توسعه با محوریت تهای تعدیل اقتصادی و بازسازی اقتصاد بر عهده حلقه نیاوران بود که در سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ اجرا شد. شکست دو برنامه توسعه اول و دوم، و رسیدن تورم به حدود ۵۰ درصد در سال ۱۳۷۴ نیز نتیجه همین دیدگاه غیر سیستمی حلقه نیاوران بود که در نهایت هاشمی را مجبور کرد تا حکم توقف ت های تعدیل را صادر کند. اکنون پایگاه ریاست جمهوری دولت در اختیار این طیف قرار دارد."
درباره این سایت