بزرگترین مشکل سر راه اقتصاد مقاومتی، همان طور که سر راه دیپلماسی مقاومتی، سلطه ذهنیت لیبرال و غیرمقاومتی بر دیدگاه بسیاری از مسوولان مملکتی است.
سخنرانی مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا علیه ایران که در آن به جنگ اقتصادی علیه ایران (که از چند ماه قبل آغاز شده بود) رسمیت بخشید، این حقیقت را بار دیگر عیان کرد که وقتی رهبر معظم انقلاب از همان ابتدای شروع مذاکرات هستهای که منتهی به برجام شد، راه حل و کلید قدرت اقتصادی را کاهش اتکاء به بیرون، توانمندسازی اقتصاد ملی و در یک کلام اقتصاد مقاومتی» عنوان کردند، چنین روزی را پیش چشم داشتند که کشور بی اصول و غیرقابل اعتمادی چون آمریکا و بالتبع اروپاییها از این توافق بیرون خواهند رفت. هماکنون دیگر وقت ان است که اقتصاد مقاومتی» از حالت تعارف و شعار در ذهن مسوولان خارج شود (کما این که در 8سال گذشته متاسفانه چنین بود) و سرلوحه برنامههای مملکت قرار بگیرد تا کشور از این گردنه حساس و حیاتی با آسیب کمتری عبور کند.
اما بزرگ ترین مشکل در اجرای اقتصاد مقاومتی، کما این که بر سر راه دیپلماسی مقاومتی»، سلطه ذهنیت لیبرال» و غیرمقاومتی بر دیدگاه بسیاری از مسوولان مملکتی است. تا این ذهنیت تصحیح نشود، عملا شاهد تغییر رویکردهای لازم و ضروری در تهای کشور نخواهیم بود.
اگر بخواهیم به طور اجمالی رد شکلگیری این باور (لیبرالیسم) را در ذهن دولتمردان جمهوری اسلامی پی بگیریم، شاید بتوان به حوالی سال ۶۷ و اواخر دولت میرحسین بازگردیم، زمانی که هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس بود و کمکم از گفتمان چپ اسلامی که زمانی همدل با آن بود، فاصله میگرفت. مقطعی که مشاوران اقتصادی رئیس مجلس وقت، مرحوم محسن نوربخش و محمدحسین عادلی که در دولت چپگرای در حاشیه بودند، در گوش رئیس مجلس وقت ادبیات اقتصادی-ی جدید را زمزمه میکردند: توسعه، جهانیسازی، اقتصاد آزاد، دست نامرئی ادام اسمیت، عرضه و تقاضا، اصلاح ساختاری، تعدیل اقتصادی.
عادلی و نوربخش که هر دو تحصیل کرده کالیفرنیای آمریکا بودند و طبق خاطرات آقای هاشمی تازه رفت و آمدها در کنفرانسها و مجامع بینالمللی اقتصادی و نهادهایی چون صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی را آغاز کرده بودند، البته خودشان واضعان پایهگذاران این ترمهای اقتصادی جدید نبودند، بلکه صرفاً نظریههای لیبرالی توسعه را بازتاب میدادند که آن روزها بهعنوان سکه رایج اقتصاد در جهان سوم» از سوی نهادهای مالیه بینالمللی تبلیغ میشد.
به واقع نوربخش، عادلی، مسعود نیلی، محمد طبیبیان و دیگر همفکران آنها در وزارت اقتصاد و دارایی و سازمان برنامهوبودجه دولت هاشمی، تنها ناقلان و مبلغان اندیشههای نظریهپردازان توسعه لیبرالیِ عمدتاً آمریکایی بودند که از دو سه دهه قبلتر، تقریباً از میانه دوران جنگ سرد، برای مقابله با ایدئولوژی اردوگاه شرق (سوسیالیزم)، در حال نسخهپیچی برای کشورهای جهان سوم» بودند، کشورهایی که حالا لقب جدیدی پیدا کردند: در حال توسعه.
والت ویتمن روستو، کورت ماندلباوم، فریدریش فون هایِک، جان مینارد کینز، میلتون فریدمن، فرانک نایت، ریچارد پوزنر، جرج استیگلر» و.بتهای اقتصاد مدرن بودند که آراء و اندیشههایشان را تکنوکرات ها در کشورهای تشنه توسعه در جنوب عقب مانده» همچون مایه حیات مینوشیدند و بهعنوان کتاب مقدس پیشرفت در کشورهایشان به کار میگرفتند.
نسخههایی که از دل ذوقزدگی و سرسپردگی یاران آقای هاشمی در برابر این اندیشهها، در وزارت اقتصاد، بانک مرکزی و سازمان برنامه به صورت ت تعدیل» متجلی شد، همان بود که تورم ۵۰ درصدی، فساد سیستمیک، اتلاف شدید منابع و افزایش سهمگین استقراض خارجی را رقم زد و حتی منجر به شورشهای خیابانی ناشی از فشار فقر در مشهد، قزوین و اسلامشهر شد.
خسارات عمیق و ریشهای ناشی از اجرای شتابزده نسخههای ترجمهای، بیتوجه به بسترهای اقتصادی، اجتماعی، ی و فرهنگی در آن دوران، هنوز که هنوز است نه تنها گریبان اقتصاد کشور را رها نکرده که عمیقتر و شدیدتر هم شده است و یکی از دلایل آن استمرار همان طرز تفکر شیفتهوار نسبت به غرب در بدنه مدیران کشور است.
حاکم شدن دولت در سال ۹۲، که تیم اجرایی او تقریبا همه از مسوولان دوران هاشمی و از دلسپردگان به مکتب لیبرالیسم اقتصادی بودند، نشان داد که کشور دوباره در همان مسیر اشتباه قرار گرفته است. اتاق فکر این طرز تفکر در کشور موسسه عالی آموزش وپژوهش مدیریت وبرنامه ریزی» معروف به موسسه نیاوران» است که در حال حاضر تحت مدیریت محمد طبیبیان» است. از این رو به چهرههای وابسته به این نحله فکری، حلقه نیاوران» گفته می شود.
محمد نهاوندیان، محمود واعظی، نوبخت، حسین ان، مرتضی بانک، صالحی امیری و مسعود نیلی همه کسانی بودند که در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در زیرمجموعه فعالیت میکردند و به دنبال نوشتن سناریوی پیادهسازی اقتصاد لیبرالی در کشور بودند. شاید شاخصترین فرد در حلقه یاران در مرکز تحقیقات، محمود سریع القلم»، استاد علم ت دانشگاه بهشتی بود که در ابتدای دولت تدبیر و امید، نام او به عنوان مشاور ی مطرح شد. بررسی مکتوبات سریع القلم و مقالههایی که هم اکنون در وبسایت رسمی او قابل دسترسی است، به اجمال می توان گفت که سریع القلم تجسد روح سید حسن تقی زاده» در کالبدی جدید است که اعتقاد دارد برای توسعه باید از نوک پا تا فرق سر فرنگی شویم».
بن مایه اصلی تفکر اقتصاددانان موسوم به حلقه نیاوران» که هم اکنون نهاد ریاست جمهوری را در سلطه دارند، آزادسازی اقتصادی و سپردن همه مکانیسم ها به عرضه و تقاضای بازار» و به حداقل رساندن دخالت دولت در اقتصاد است و در این میان آن چه که چندان اهمیت ندارد، نقش حمایتی دولت از اقشار کم برخوردار و ضعیف اقتصادی است. اصولا در طرز تفکر حلقه نیاوران»، دولت نباید به هیچ عنوان در مکانیسم بازار اختلال ایجاد کند و هزینه های بخش عمومی توسط دولت باید به کم ترین سطح برسد که این به معنای حذف هر چه بیشتر یارانه ها و قوانین حمایتی است. این طرز تفکر را سال هاست که وابستگان فکری به حلقه نیاوران، از جمله موسی غنی نژاد و محمد طبیبیان و سعید لیلاز در رسانه های بورژوازی نوین ایران (که با پول حزب کارگزاران تغذیه می شوند) همچون شرق، صدا، مهرنامه، آرمان و. تبلیغ می کنند.
در ۲۲ بهمن ماه ۱۳۹۲، پایگاه خبری-تحلیلی اقتصاد امروز درباره حلقه نیاوران» نوشت:
"حلقه "نیاوران" یا "شریف" یا "تعدیلیها" عنوانی است که به آنها می دهند. طیف دانشگاه شریف، یادگار حلقه نیاوران»، محفل اقتصاددانانی است که سابقه گرایش به اقتصاد آزاد را در کارنامه خود دارند. این اقتصاددانان، محفل اقتصادی خود را مدیون موسسه عالی پژوهشی نیاوران (با نام بعدی موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی) هستند. این موسسه از اواسط دهه ۷۰ خورشیدی به کوشش برخی از اقتصاددانان تکنوکرات ساخته شد. در آن زمان کمتر کسی تصور می کرد که پاتوق افراد این موسسه روزی یکی از حلقههای اصلی اقتصاد ایران شود. چندی بعد یاران این حلقه نگارش برنامههای توسعهای در ایران را نیز بر عهده گرفتند. برنامههای اول و دوم توسعه دستپخت این گروه از اقتصاددانان بود و در برنامه سوم توسعه نیز ردپای دیدگاههای این حلقه چشمگیرتر شد. رهبران این حلقه، مسعود نیلی و محمد طبیبیان هستند و افرادی چون مهدی عسلی، فرجادی، موسی غنی نژاد و مشایخی از افراد این حلقه به شمار میروند. این طیف بهترین روش برای هدایت اقتصادی را برقراری مکانیسم بازار میداند. نتیجه تصمیمات این گروه را میتوان در شکاف طبقاتی و تورم افسار گسیخته زمان هاشمی رفسنجانی دید. بسیاری معتقدند هاشمی رفسنجانی با طناب حلقه نیاوران به چاه افتاد. مدیریت اقتصاد کشور در دوره برنامه اول ۵ ساله توسعه با محوریت تهای تعدیل اقتصادی و بازسازی اقتصاد بر عهده حلقه نیاوران بود که در سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ اجرا شد. شکست دو برنامه توسعه اول و دوم، و رسیدن تورم به حدود ۵۰ درصد در سال ۱۳۷۴ نیز نتیجه همین دیدگاه غیر سیستمی حلقه نیاوران بود که در نهایت هاشمی را مجبور کرد تا حکم توقف ت های تعدیل را صادر کند. اکنون پایگاه ریاست جمهوری دولت در اختیار این طیف قرار دارد."
درباره این سایت